سامیناسامینا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

سامينا زيباترين هديه خدا

اولین مسافرت سامینا+نوروز92

امروز جمعه است نهم فروردین ١٣٩٢.سامینای عزیز ما ٢ روزدیگه  به امید خدا شش ماهش تموم میشه چقد خوبه که دیگه میتونه بخوره بنوشه و واضح ببینه و بشنوه درست مثل ما. دیروز بعدازظهر رفتیم خرم آباد وکلی گشتیم و تو هم خیلی ذوق کرده بودی وقتی خیته شدی و گرسنه رفتیم تو یه پارک نشستیم و تو شیر خوردی وخوابیدی و دوباره به گشت و گذار پرداختیم .شب هم اونجا موندیم و طبق معمول چون خونه خودمون نبودیم خوابت نبرد و اذیت میکردی.گفتیم شاید چشم خورده بودی.چون تو خیابوت هر کی تو رو میدید کلی ذوق میکرد و همش میگفتن چه عروسک نازی و... خلاصه امروز عصر راه افتادیم و برگشتیم و برات چند قوطی سرلاک گرفتیم که امیدواریم خوشت بیاد بتونی بخوری تا کم کم وارد ب...
5 شهريور 1392

سامینا وارد هشت ماهگی شد

امروز چهارشنبه١١اردیبهشت١٣٩٢ روز مادر تولد حضرت فاطمه س سامینا وارد ٨ماهگی شد دیگه کم کم بزرگ میشی و تنوع غذایتم داره بیشتر میشه دیروز بهت آب میوه طبیعی دادم . امروز ظهر بهت زرده تخم مرغ دادم که خیلی دوست داشتی وبازم میخواستی بخوری هی.      اتفاقات این مدت اینکه مریض شدی چند روز پیش وقتی بردیمت دکتر انگار همه بچه های شهر مریض شده بودند بس که شلوغ بودو گفتن به این خاطره که چند روز هوا سرد شده و...   دیروز گوشتو سوراخ کردیم اولش نمیذاشتی و خیلی گریه کردی اما کمی بعد آروم شدی. شکر خدا الان حالت بهتره و ٨ماه شدی عزیزم عکس ها: ...
5 شهريور 1392

اولین محرم سامینا

  سامینای عزیز بابایی و مامانی چون خودشون علاقه زیادی به حسین ع دارن دوست دارن تو هم همیشه راه حسین ع شهید رو ادامه بدی.ما نذر کردیم هر سال ببریمت تو هیئت. راستی دوست داریم بدونی که بابا بزرگ مامانت اولین کسی بوده که تو شهرمون هیئت داشته و الانم هرسال هیئتش دایره.باباتم هرسال میره تو هیئت خودشون حالا ما موندیم تو رو کدوم هیئت ببریم که به این نتیجه رسیدم هر روز یکشونو بریم. راستی امسال یه لباس خوشگل محرمی برات خریدیم.البته خاله اکرم از مشهد واست آورد که دستش درد نکنه.  عکس های اولین محرم سامینا       ...
5 شهريور 1392

روز پدر مبارک

     عزیزم ١٣ رجب سالروز تولد بزرگمرد تاریخه.این روز تو ایران روز پدر نامگذاری شده.بابا جون بی صبرانه منتظره روزیه که تو بزرگ بشی تا هرشب برات قصه بگه ببردت پارک.بری باهاش کوهنوردی. بابا جون بی صبرانه منتظر روزی است که تو بگی:پدر روزت مبارک.        جمعه ١٣رجب٣خرداد١٣٩٢ دوستدارت بابا سامین.                                              ...
17 مرداد 1392

سامینای عزیز نه ماهگیت مبارک

امروز یکشنبه١٢خرداد١٣٩٢ دیروز سامینا ٨ماهگیشو تموم کرد و وارد٩ماهگی شد. دیگه خوب خوب یاد گرفتی بگی بابا!و تنها چیزی که بلدی همینه   معلومه بستنی خیلی دوس داری چون تا میبینی اونقد ورجه ورجه میکنی تا بهت بدیم و وقتی ازت میگیریمش شروع میکنی به گریه کردن     ...
17 مرداد 1392

سامینا وارد یازده ماهگی شد

دوشنبه ١٤مرداد ٩٢و ٢٧رمضان المبارک دو سه روزی میشه که سامینای عزیز ده ماهگیشو پشت سر گذاشته. اتفاق مهم اینکه سامینا بالاخره مرواریدسفیدش در اومد و صاحب دندون شد.     علاوه بر اون کم کم خودش سر پا وای می ایسته و اولین قدمهای مبارکشو برداشت. دیگه تصمیم گرفتیم غذای سفره بهش بدیم چون سوپ و این جور چیزا دیگه نمی خوره و از این به بعد سفره پر برکت ما به امید خدا گسترده تر میشه. این هم سری دوم عکسهای شمال سامینا:     ...
17 مرداد 1392

سامینا وارد ده ماهگی شد

امروز سه شنبه١١تیر ١٣٩٢ سامینا نه ماهگیشو تموم کرد قد:٦٧ وزن:٥٠٠/٧ دایره واژه گان:تلفظ دقیق بابا-وبا به جای آب ماجراهای ماه گذشته سامینا: مهمترینش سفر یه هفته ای به شمال بود که میترسیدم مریض شه ولی شکر خدا مشکلی پیش نیومد. و معلوم بود آنقد آب تنی و دریا ومسافرت رو دوست داری که حد و حساب نداره. سر فرصت اگه شد عکسارو میزارم همین صفحه.       ...
17 مرداد 1392

اولین سال نو سامینا

یا مقلب القلوب و الابصار سال نو و بهار مبارک     الان دو سه روز از سال ٩٢ گذشته و من وقت نکردم برات از آخرین روزهای سال ٩١و حال و هوای عید برات بنویسم .چون هوا خوب بود چند روز با خودمون واسه خرید بردیمت بیرون.از بس ذوق میکردی که حد وحساب نداشت و تو راه برگشت بغل خودم خوابت می برد. اما لحظه تحویل سال نو خیلی حال و هوای خوبی داشت چون تو تو جمع ما بودی. سفرهم هیچ جا نرفتیم و نمی ریم چون بهت سخت میگذره و مجبوریم خونه بمونیم در عوض اگه خدا بخواد سال بعد میریم و حسابی خوش می گذرونیم.   ...
4 فروردين 1392